سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  |   خانه
اوقات شرعی

ساز خاموش

کورنومتر (جمعه 87/11/18 ساعت 6:55 عصر)

ساعت از یک نصف شب هم گذشته بود. مثل بیشتر شب‏ها خواب به چشمم نمی‏آمد. سری به سی‏دی‏های توی کشوی میزم زدم. چند فیلم بود که باید خیلی وقت پیش می‏دیدم. ولی یا وقتش نبود یا اگر وقتش بود حوصله‏اش نبود. زمانی هم که وقت و حوصله بود شرایطش نبود. چیزی مثل همان داستان قیر و قیف خودمان و بهانه‏های بنی ایرانی.

یکی از فیلم‏های آخر مخملباف را برداشتم و چپاندم توی حلق دستگاه ژاپنی. با همه حرف‏هایی که می‏شود در مورد مخملباف و این فیلم زد بعضی از قسمت‏هایش برایم جالب بود. در قسمتی، یکی از معشوقه‏های جان -نقش اول فیلم- از او می‏پرسد چرا همیشه همراهت کورنومتر داری؟جان می‏گوید: تا لحظه‏های خوش و مفید زندگی‏ام را حساب کنم. در ادامه می‏گوید: می‏دانی پروانه‏ها تنها یک روز زندگی می‏کنند؟ ...و من در طول عمرم به اندازه عمر یک پروانه زندگی نکرده‏ام.

به نظرم کار جالبی آمد. نه اینکه از فردا مثل جان یک کورنومتر از گردن آویزان کنیم و وقت بگیریم. فقط اینکه از خودمان حساب بکشیم. در این سال‏ها چه‏قدر واقعا زندگی کرده‏ایم و چه‏قدر فقط زنده مانده‏ایم؟ و از همه مهم‏تر اینکه از این به بعد چه‏قدر می‏خواهیم واقعا زندگی کنیم؟ اصلا تعریف ما از زندگی خوب چیست؟ کورنومتر ما هم مثل کورنومتر جان فقط زمانی‏ که با معشوقه‏های خود هستیم کار می‏کند؟
فکر می‏کنم می‏شود به تعداد آدم‏های روی زمین، جواب برای این سوال پیدا کرد. ولی مهم این است که سر خودمان را شیره نمالیم. اگر نمی‏توانیم تعریف زندگی را از سرچشمه بگیریم لااقل سطل تعریف‏مان را از نزدیکی‏های سرچشمه پر کنیم تا صدای کار کردن کورنومترمان را بیشتر وقت‏ها بشنویم. نه مثل جان که آرزو می‏کند برای هر یک سال از عمرش تنها یک ساعت خوش داشته باشد.
البته یادمان باشد به کورنومتر دیگران  چپ‏چپ نگاه نکنیم.  



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده: حامد عبداللهی سفیدان

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    فردا شکل امروز نیست
    عکس‏های سیاه و سفید
    مرمت
    یک نوشته عامه‏پسند
    [عناوین آرشیوشده]